رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

رادین گل پسر مامان و بابا

سوغاتی مکه

دیروز مادرجون از مکه اومد و مراسم افطاری توی تالار داشتن چندتا هم سوغاتی واسه پسرم اورده دستش درد نکنه و ان شا الله همیشه سالم باشه             ...
26 مرداد 1391

پسر عمه داره میاد

یک ساعت دیگه عمه جون میره بیمارستان تا واسه پسر گلم همبازی بیاره رادین مامان داره پسر عمه دار میشه و منم واسه اولین بار زن دایی امیدوارم عمه جون و نینیش هردو سالم و سرحال باشن دیشب که این خبر رو شنیدم یه دفعه یاد خودم افتادم و کلی استرس گرفتم خدا همه مامانا و نی نی هارو خودش حفظ کنه ...
26 مرداد 1391

بی تابی

رادین مامان ، سه چهار روزه که خیلی بیتابی میکنی دم دم های غروب شروع به نق نق میکنی دیشبم خیلی بد خوابیدی و صبحم ساعت شش بیدار شدی نذاشتی من و بابایی هم بخوابیم اخه بیدار شدنت همانا و اواز خوندن و سخنرانی کردنتم همانا  نمیدونم چی شدی شاید مال دندونت باشه امروزم که کلا ساز ناکوکی گلم همش گریه و نق نق
23 مرداد 1391

دندون کوچولو

خبر          خبر صدتا خبر  گل پسر ناز مامان دندونش نیش زده امروز صبح دیدم دیشب اینقدر بد خوابید و اذیت کرد نگو کوچولوی نازم داشته دندون در میاورده سرما خوردگی و ابریزش بینیشم مال همین بود خیلی خوشحالم قرار شده اش دندونکش رو عید فطر بپزیم ان شاالله   ...
19 مرداد 1391

صندلی غذا

اقا رادین ما هم صندلی غذا دار شده هرچند به سختی غذا میخوره ولی وسیله خوب و لازمیه البته  تو عکس پایین میزشو در اوردم چون خودم بهش غذا میدم دست و پا گیره ...
15 مرداد 1391

سفر شمال

یک هفته مونده به ماه رمضون یه سفر رفتیم شمال تا پسر گل مامان دریا رو هم زیارت کنه البته تنها نبودیم و با خاله ها و دختر خاله ها کلی خوش گذروندیم برای رادین مایو هم ورداشته بودم ولی نپوشید اخه یه کمیاز اب  و صذای دریا میترسید منم به خاطر گرمای هوا احتیاط میکردم و میترسیدم مریض بشه یا تنش بسوزه فقط به همون عکس با لباس کنار دریا اکتفا کردیم     اینم ردپای پسرم روی ماسه ها ...
15 مرداد 1391

نشستن

قندون مامان با ورود به هفت ماهگی نشستنش تقویت شده و میتونه بشینه البته واسه 3-4 دقیقه بعد که میخواد یه چیزی رو بگیره قل میخوره و میوفته   ...
14 مرداد 1391